آریای شیرین زبون
فرشته مهربون من اولین کلمات مفهومش رو تو ٢١ ماهگی گفت،قبل از اون خیلی نگران بودم چون حتی یک لغت رو خوب نمیگفت،اما روزی که شروع به صحبت کرد ٢٢شهریور٨٧ بود که آریا به طور جالبی میتونست اکثر کلمات رو تکرار کنه و جمله سازی رو خیلی زود شروع کرد.آبان ٨٧ جملات دو کلمه ای میساخت.موقع تولد دو سالگی با صدای خوشگلش چشم چشم دو ابرو میخوند.
تو ٢٥ ماهگی دنبال بابا میرفت و میگفت شلوار کثیف داری؟-عافیت باشی-بابا،آریا پسر (ه)حوبیه-امیر محمد نیست ای بابا!-
یکم ترکی هم یاد گرفته بود و میگفت:دیمه!
میگفت خواب میاد-شب ببیر
بهار ٨٨ به آب دست میزد میگفت یکم داغه،یکم خوبه.
از کجکی حرف زدنش:سیب بسینی!-تخم اوخ!-غورابه!-
شعر که میخوند وقتی تموم میشد میگفت حالا چی بوخونیم
کشیک که بودم بابا میگفت با موبایل اسباب بازیش به من زنگ میزده و چوقولی باباشو میکرده
ـیتراژ سریال ها رو که میدید میگفت :تمام شد!
اسباب بازی هاشو تنبیه میکرد میذاشت تو اطاق در رو میبست!
تابستون ٨٨ شمردن رو یاد گرفت.وقتی آفتاب میزد تو چشمش میگفت باد میاد!!!
زمستون ٨٨ شب ها وسط قصه گفتنم موضوع قصه رو کلا عوض میکرد
رنگ بلوز و شلوارشو ست میکنه
وقتی میخواستم برم کشیک میگه تو نرو بابا بره.از بیمارستان که زنگ میزدم میگفت قصه بگو .با تمام استرسی که داشتم مریض بیاد نتونن پیدام کنن واسش قصه میگفتم.تلفن سه دقیقه ای بود و قطع که میشد ،گریه میکرد و گوشی رو نمیذاشت و بابا میگفت فقط جیغ میزد
یک جمله خنده دار تو این سنش: یکی بود یکی نبود سیبیل بود!!
از کتاب قصه فیل خاکستری به اونجایی که میرسیدیم که با یک دستمال باخرطومش با مامانش خداحافظی میکرد میگفت اینجا رو نخون
عید ٨٩ از فرودگاه تبریز میخواستیم بریم شمال،هر هواپیمایی پرید داد میزد ما جا موندیم.اونقدر استرسی شده بود که دل درد گرفت
از این سنش تا حالا هربار صداش میکنیم :آریا،میگه جان.(مامان فدای جونت)
مامان سوری بهش گفت باهوش.تو مهد گفتن اسمت چیه میگفت آریای باهوش
لغتهای ساختنی بهار٨٩:اپل سیو-بینگوشیه.و دوستهای خیالی که خرابکاریهارو گردن اونا مینداخت:اتتخ!-اتتوث!-و حسن پخ!
بهم میگفت مامان چرا اینقدر زیاد دکتر شدی!
بهش گفتم بخورمت گفت نه fourساله میشی ها
بهش زنگ میزدم میگفت بیا با پام با شکمم حرف بزن.بعد میپرسید اون چی گفت!!
سیر میشد بالای سرشو نشون میداد میگفت غذا رفت تا اینجا،گشنه میشد نوک پاشو نشون میداد
میگفت:عرق شدم--گیده-(النم هنوز دیگه رو گیده میگه)-
حواسش همیشه به آمپر بنزینه میگه یک خط دیگه کم شد!
برای جوجه بازی مورد علاقه اش لغات مخصوص داره:جوجه زود-جوجه پدر-جوجه مادز-جوجه بنجنس!-جوجه فنری..داد میزنه بابا موشک بزن موشک!
چیپس خلالی دوست نداره میگه شکل oneنخر ،صفر بخر
پاییز 90 واسه من نامه دوست دارم مینویسه
بهار 91 میگه برج میلاد چند تا موز خورده قدش بلند شده!
شغل های انتخابیش از اول تا حالا:راننده اتوبوس-لاستیک تماشا کن-لاستیک فروش-مغازه بزنم گرون بفروشم!!!